loading...
باغ رمان | رمان عاشقانه| دانلود رمان جدید
احسان بازدید : 536 یکشنبه 17 آبان 1394 نظرات (0)
موضوع رمان انتقام !
 
قسمتی از داستان:
یزدانی وارد اتاق شد و محکم پاهاشو بهم زد و دستشو کنار سرش گذاشتو محکمو با اقتدار گفت:بله قربان
بیا این پرونده هارو ببر
یزدانی اومدو پرونده ها رو برد همین موقعه تلفن به صدا دراومد
بله-
-سلام جناب(سرگرد)
بَه سلام مزدک خوبی چه عجب-
بابا روتو برم رو که نیست ازبس رفتی ماموریتو آدم کشتی پوست کلفت شدی-
خوب بابا غلط کردم بگو چیکار داری-
-جون تو هیچی فقط زنگ زدم حالتو بگیرم
بازی بازی با دم شیرم بازی-
هویی تو الان به چیت می نازی به اون درجه هات -
-مگه بده
نه والا کی گفته بده-
ببین من کلی کار دارم وقت شنیدن حرفای مفت تورو ندارما-
-چی شد باز آب روغن قاطی کردی
واقعا کار دارم مزدک-
باشه بابا مزاحم نمیشم زنگ زدم بگم شام بیا اینجا -
خیر باشه-
خیر بودنش که خیره تو بیا اونوقت من بهت میگم خیره یا شر-
 
برای دانلود رمان به صورت pdf وapk و jar به ادامه مطلب بروید . . .

دانلود این رمان زیبا برای آندروید:

Asheghaneye-Arame-Man-Va-To

دانلود این رمان زیبا برای جاوا:

Asheghaneye-Arame-Man-Va-To

دانلود این رمان زیبا pdf:

Asheghaneye-Arame-Man-Va-To

احسان بازدید : 437 یکشنبه 17 آبان 1394 نظرات (0)

به قلم :پروانه طاهری

خلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی پسری به اسم رضاهستش که علاقه زیادی به ادامه تحصیل داشت ولی پدرش این اجازه رو بهش نداد و به اجبار پدر ومادرش تن به ازدواج با دختر عوش می ده ولی هردو به هم علاقه زیادی نداشته اند و همین باعث میشه که رضا در دوران پیری عاشق بشه و اونم عاشق یه دختر خیلی جوون ……

 

دانلود رمان شوکران عشق از پروانه طاهری با فرمت pdf

دانلود رمان شوکران عشق از پروانه طاهری با فرمت apk

دانلود رمان شوکران عشق از پروانه طاهری با فرمت java

صفحه ی اول رمان:

از دحام فرود گاه کلافه کننده بود ،برای اخرین بار از پشت شیشه نگاهش کرد، بغض راه گلویش را بست و چشمهایش پر از اشک شدند ،پانیذ دور می شد و او گرمی اشک را روی گونه های خود حس می کرد. دقایقی پیش برای اخرین بار التماس کرده بود :(پانی ! هنوزم دیر نشده ….) اما پانیذ انگشت روی لبش گذاشته و او را به سکوت دعوت کرده بود .
حالا دور شدنش را می دید ، دلش گواهی می داد که دیگر هرگز اورا نخواهد دید ،وقتی پانی از راهرو گذشت و وارد سالن گمرک شد ،حاج رضا برگشت ،صورتش خیس از اشک بود مردی که کنارش ایستاده بود ، با دلسوزی گفت:
-دخترتون بود؟
ووقتی سکوت رضا را دید ادامه داد :
-بچه ها رفتنی ان ،امروز نرن ،فردا می رن ،منم پسرم رفت ….. چند ساله که اونجاست……
رضا دیگر گوش نمی داد ،ارام به راه افتاد . گوش ای از سالن انقدر ایستاد تا بلند گو اعلام کرد که هواپیما از زمین بلند شده، بعد از سالن خارج شد ...

 

/امیدوارم ازخواندنش لذت ببرید/

احسان بازدید : 646 یکشنبه 17 آبان 1394 نظرات (1)

دانلود رمان جدید مخاطب خاص من برای آندروید

قسمت ابتدایی رمان:

پارمیس 77
اراگل - - - 
من- د رها کجا میری وایسا دختر-
ارا گل حرف نزنا فقط بیا دنبالم
من- تا نگی کجا میری نمیام
وایسادم قیافمو شبیه کسایی که قهر کردن کردم که رها برگشت نگام کردو گفت
_ وا دختر توچقدر عجولی ایییییششششششششششششششششش لوس
من_ نه خیرم لوس نیسم
_ هسی دیگه آخه تک بچه ای
من_ نه تو خوبی بااون داداش گللللتتتتت
_ هوییی با داداش گل من درست حرف بزنا
من_ چشم اولیا حضرت
_ افرین حاالم پاشو بریم دیگه
من_ میزنمتااااااااااا
_ ای بابا دیگه چرااا
من_ بگوو کجا می خوایم بریم
_ یه جا باحال
من_ واییییی اخ جون بریم
_ نگا تروخدا میگم لوسی اما قبول نداری
من_ ایش بیشعور اصالنمیام
_ بیا دیگه عشقم،عزیزم،گلم و....
 
رمان مخاطب خاص را می توانید برای آندروید و به صورت pdf:
 
 
احسان بازدید : 518 یکشنبه 17 آبان 1394 نظرات (0)

دانلود رمان روزهای بارانی

 نویسنده رمان : هما هاشمی (پور اصفهانی) pdf
 
خلاصه داستان کتاب رمان روزهای بارانی:
 روزهای بارانی رمانی عاشقانه و زیبا که از زبان سوم شخص نوشته است.
روز های بارونی … روزایی که برای هر کسی که ذره ای احساس داشته باشه همراه با لذته … گاهی می تونه برای همون افراد سرشار از درد باشه … درد نبودن کسی که یه روزی بوده … یا درد تنهایی و نبودن هیچکس! روزایی که هر کسی توی هر ادبیاتی ازش به عنوان غم استفاده می کنه و تنهایی … همه می گن ابرا کنار می رن و خورشید یه روز در می یاد … شاید باید به این رمان هم همینطور نگاه کرد … روزای بارونی … بازی سرنوشته … امتحان پس دادن بنده هاست … خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ببینه چند مرده حلاجن … وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن … یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن مرحله بعد … یعنی عاشق تر می شن … و پیش خدا عزیز تر … یا اینکه … سقوط می کنن! عشق رو رها می کنن و تنهایی رو انتخاب می کنن … اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته … این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ، با هم باشین! اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین … وگرنه سزاتون سقوطه! 
 
دانلود این رمان زیبا
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید:
 

تعداد صفحات : 27

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟